تو فقط یادم باش...!!!

ساخت وبلاگ
پس ازآفرینش آدم خدا گفت به او: نازنینم آدم....

با تو رازی دارم !..

اندکی پیشتر آی ...

 

آدم آرام و نجیب ، اَمد پیش !!.

 

 زیر چشمی به خدا می نگریست ...!!!


محو لبخند غم آلود خدا .... دلش انگار گریست .

نازنینم آدم... ( قطره ای اشک ز چشمان خداوند چکید )...!!!!

یاد من باش ... که بس تنهایم !!!

بغض آدم ترکید ، .. گونه هایش لرزید !!

به خدا گفت :

من به اندازه ی ....

من به اندازه ی گلهای بهشت .....نه ...

به اندازه عرش ...نه ....نه

من به اندازه ی تنهاییت ، ای هستی من ، .. دوستدارت هستم !!

آدم ،.. کوله اش را بر داشت

 


خسته و سخت قدم بر می داشت ....

راهی ظلمت پر شور زمین ....

زیر لبهای خدا باز شنید ،...

نازنینم آدم !... نه به اندازه ی تنهایی من ...

نه به اندازه ی عرش... نه به اندازه ی گلهای بهشت !...

که به اندازه یک دانه گندم ، تو فقط یادم باش !

تنها علمی باقی میماند که باعمل توام باشد...
ما را در سایت تنها علمی باقی میماند که باعمل توام باشد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eroshandelo بازدید : 269 تاريخ : دوشنبه 22 شهريور 1395 ساعت: 4:52