عنادو اعتقاد

ساخت وبلاگ
دو جنین در رحم مادر بودند نام یکی "عناد" بود و دیگری "اعتقاد"

عناد از اعتقاد پرسید : آیا به زندگی پس از زایمان اعتقاد داری؟

اعتقاد پاسخ داد : چرا که نه؟ لابد چیزی بعد از زایمان هست و ما هم اکنون مشغول اماده شدن برای ان هستیم.

عناد پاسخ داد : چرنده. زندگی پس از زایمان وجود ندارد. چطور میتواند چنین چیزی باشد؟

اعتقاد گفت : من نمیدانم. اما شاید جایی باشد روشن تر از اینجا. جاییکه ما بواسطه ی پاهای خود بتوانیم راه

برویم یا با دهانمان غذا بخوریم.

عناد گفت : این مزخرف است. راه رفتن ممکن نیست. غذا خوردن با دهان؟ مسخره است...

تغدیه تنها از طریق بند ناف ممکن است و بس!

... اعتقاد گفت : نه. من فکر میکنم چیزی هست که متفاوت تر از شرایط فعلی ماست

عناد گفت : تابحال هیچکس از آنطرف نیامده. زایمان پایان زندگیست و پس از زایمان چیزی وجود ندارد جز اضطراب و

تاریکی که مارا به ناکجاها میبرد.

اعتقاد گفت : باشه, من نمیدانم, اما قطعن ما مادر را خواهیم دید و او از ما مراقبت خواهد کرد.

عناد گفت : مادر؟ تو به مادر معتقدی؟ این مادریکه میگویی الان کجاست؟

اعتقاد گفت : او در اطراف ماست. ما در او حیات داریم و بدون او این دنیا وجود نداشت.

عناد گفت : من او را نمیبینم , پس از منظر منطقی او وجود ندارد.

که اعتقاد پاسخ داد ؛

اوقاتی هست که تو در سکوت فرو رفتی و صدایش را میشنوی , میتوانی او را درک کنی. من یقین دارم که فردای

پس از زایمان, حقیقتی وجود دارد و ما در حال آماده شدن برای رویارویی با آن حقیقتیم.

تنها علمی باقی میماند که باعمل توام باشد...
ما را در سایت تنها علمی باقی میماند که باعمل توام باشد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eroshandelo بازدید : 160 تاريخ : دوشنبه 22 شهريور 1395 ساعت: 7:17